تبيين عدم افشای سوء استفاده جنسی

توسط کودکان بزه دیده و راهکارهای مقابله با آن

نویسندگان

  • حسین غلامی دون/ استاد گروه حقوق جزا و جرم شناسی دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دانشگاه علامه طباطبایی ، ایران
  • حسین گلدوزیان/ استادیار گروه حقوق، دانشکده علوم انسانی و اجتماعی دانشگاه گلستان، گرگان، ایران
  • حنانه هدایتی گودرزی/ دانش آموخته کارشناسی ارشد حقوق جزا و جرم شناسی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی، تهران، ایران

 

چکیده

 پیش شرط استفاده از تدابیر حمایتی قضایی و غیر قضایی کشف حرم است و مؤثرترین روش آن، افشای خودآگاهانه حرم توسط بزه دیده است. عوامل مؤثر بر عدم افشای سوء استفاده جنسی توسط کودکان با تاخیر در افشای آن را می توان به دو دسته کلی عوامل میان فردی و درون فردی تقسیم کرد. منظور از عوامل میان فردی تحلیل پیام هایی است. که کودک از دیگران دریافت می کند. هرچه این پیام ها بار منفی داشته باشد. احتمال افشای حرم کاهش پیدا می کند. فرد و انگ اجتماعی مقصر قلمداد کردن کودک و واکنش نامناسب والدین به افشای ابتدایی کودک را می توان از عوامل فردی دانست در مقابل بسیاری از مواقع علت عدم الشيا به خود کودک و گستره آگاهی وی برمی گردد. آگاهی از سوء استفاده های جنسی و چگونگی و چرایی افشا از علل درون فردی محسوب می شوند. بررسی راهکارها نیز با شناخت عمل ممکن می شود. از این رو اصلاح ساختارهای اجتماعی تغییر فراروایتها و آگاهی بخشی راههای برون رفت از عدم افشای هستند. این مقاله با استفاده از مطالعات کمی و کیفی انجام گرفته در این حوزه و حتی الامکان بومی سازی آن به توصیف و تحلیل دلایل عدم افشای سوء استفاده جنسی توسط بزه دیده زیر ۱۸ سال و راهکارهای مقابله با آن پرداخته است.

 

مقدمه

کودکان یعنی افراد زیر ۱۸ سال جزو گروه های اجتماعی اند که به علت ویژگی های ذهنی، روحی و جسمی مستعد بزه دیدگی اند و در نتیجه به حمایت بیشتر از سوی قانونگذار و توجه ویژه در همه ابعاد حاکمیتی و اجتماعی نیاز دارند. یکی از آسیبهایی که این گروه در معرض آن قرار دارند. سوء استفاده های جنسی است. ادبیات تحقیقی کمی و کیفی بسیاری در غرب در خصوص این موضوع شکل گرفته که به درصد کمی از آن در این مقاله اشاره شده است و حتی مجله تخصصی مانند مجله کودک آزاری و بی توجهی در حوزه کودک آزاری نیز وجود دارد. لیکن به این موضوع و ابعاد آن در نوشتگان فارسی بسیار کم پرداخته شده و قانونگذار هم در اولین قانونی که در سال ۱۳۸۱ به طور اختصاصی به حمایت از اطفال و نوجوانان پرداخته است. سخنی از جرم جنسی به میان نیاورد.

 سوء استفاده جنسی به کشور و جامعه خاصی محدود نمی شود. تحقیق فراتحلیلی ” در این حوزه نشان می دهد که آمار سوء استفاده جنسی از اطفال دختر حدود ۲۰ و در مورد اطفال پسر حدود ۳ – ۸ درصد است (1 : 2007 Contoyannisa & Dooleya) پارت و همکارانش نیز با بررسی ۵۵ مقاله کمی و آماری از ۲۴ کشور بیان کردند که سوء استفاده جنسی حقیقتاً پدیده ای جهانی است و هیچ جامعه ای از آن در امان نیست به نحوی که ۸ تا ۳۱ درصد دختران و ۳ تا ۱۷ درصد پسران در معرض سوء استفاده جنسی قرار گرفته اند (469) 2013 .Barth et al) لایحه حمایت از اطفال و نوجوانان با فراز و نشیب و پس از سالها معطلی در نهایت در سال ۱۳۹۹ با تصویب مجلس و تأیید شورای نگهبان لباس قانون به تن کرد و این بار قانونگذار هماهنگ با بیشتر کشورها به این نتیجه رسید که با کتمان این آزار شنیع جهانی حقیقت از بین نمی رود و در نتیجه برای انواع رفتارهای آسیب رسان جنسی با به کارگیری عبارت «سوء استفاده های جنسی» در ماده ۱۰ تعیین مجازات کرد.

نکته شایان توجه در موضوع بزه دیدگی جنسی کودکان این است که حمایت از آنها نمی تواند به قانونگذاری در جرم انگاری موسع از رفتارهای جنسی آسیب رسان محدود شود، بلکه پیش شرط آن اتخاذ تدابیری برای کشف جرم است اما کشف سوء استفاده های جنسی از کودکان بر خلاف آزارهای فیزیکی و دیگر جرائمی که در قانون ذکر شده دشوار است و نیاز شدید به مداخله و افشای جرم توسط خود کودک دارد؛ چرا که سوء استفاده جنسی از کودک در خفا و به طور پنهانی انجام میگیرد و در خیلی از موارد آثار ظاهری نیز از خود به جای نمی گذارد.

مشکل آنجاست که بسیاری از کودکان هرگز به افشای جرم جنسی اقدام نمی کنند. آمارهای مختلف حاکی از آن است که حداقل دو سوم از کودکانی که تجربه بزه دیدگی جنسی دارند، تا زمان بزرگسالی اقدام به افشای جرم نکرده اند (96) 2005 ,.London et al) تحقیقات دیگر حاکی از آن است که بیش از نیمی از کودکان بزه دیده جرائم جنسی که به افشای جرم اقدام کرده اند، این کار را پس از گذشت هشت سال انجام داده اند و تنها ۱۸ درصد آنها در طول ۲۴ ساعت پس از بزه دیدگی اقدام به افشای جرم کرده اند 2800 2000 ,.Smith et al). البوت و بریر نیز با تحقیق روی ۲۴۸ کودک یره دیده جنسی نتیجه گرفتند که ۷۴٫۹ درصد آنها پس از یک سال به افشای جرم اقدام کرده اند 8/17 درصد آنها بیش از پنج سال برای انجام این کار منتظر بوده اند.

 افشای ابتدایی خودخواسته و آگاهانه سوء استفاده جنسی توسط کودکان به حدی نادر و غریب است که برخی متخصصان را بر آن داشته است تا بیان کنند به روایت کودکانی که به طور خودخواسته و با آمادگی به افشای جرم میپردازند باید مظنون بود. در مقابل شرح واقعه اطفالی قابل اعتماد است که ابتدا وقوع جرم را انکار کرده سپس در مورد آن ادعاهای سوء استفاده جنسی مطرح می کنند، ولی بعد از آن دوباره به انکار روی می آورند و در نهایت و خداد مجرمانه را باز افشا می کنند. (196 : 2005 .London et al از این رو سؤال و چالش اصلی این است که چه عواملی سبب می شود کودک بزه دیده از افشای سوء استفاده جنسی اجتناب ورزد، در افشای آن تأخیر کند و حتی گاه به انکار آن بپردازد؟

 

افشای سوء استفاده جنسی یک فرایند است و در این فرایند عوامل بسیاری تشویق به سکوت و عدم افشا می کنند. این عوامل برخی متأثر از دیگران اطرافیان و جامعه به طور کلی است و برخی به داشته های ذهنی خود کودک بر می گردد. این مقاله بر آن است تا در قالب دو مبحث کلی، عوامل میان فردی و درون فردی عدم افشا را بررسی کند تا از خلال شناسایی مشکل، چاره ای نیز برای حل آن اندیشیده شود. به عبارت دیگر در درون بررسی علل متعاقباً راهکارها نیز ارائه می شود، به طور مثال اگر علت عدم افشا نا آگاهی است راهکار آن آگاهی رسانی است از این رو عناوین مقاله با تمرکز بر عوامل عدم افشا مطرح، اما لاجرم و ناگزیر ذیل آن از راهکارها نیز بحث شده است. شایان ذکر است که افشای جرم را می توان به افشای هدفمند و آگاهانه (بیانی)، افشای رفتاری افشای تصادفی و در نهایت افشای تحریکی یا استخراجی تقسیم کرد. در افشای هدفمند کودک با تصمیم و اراده شخصی اقدام به افشای جرم برای نزدیکان، دوستان و مقام قضایی می کند. به عبارت دیگر کودک با آگاهی هایی که از آسیب جنسی و منافع افشای آن و روش اطلاع رسانی کسب کرده است رأساً و بدون هیچ کنش و واکنشی تصمیم به افشای جرم می گیرد. اما بسیاری از اوقات کودک نیاز به پرسش و پاسخ از بیرون دارد تا به افشای اطلاعات بپردازد. حال گاهی اوقات کودک با رفتارهایی نظیر غذا نخوردن به اطرافیان نشان می دهد که اتفاقی افتاده است تا آنها از وی . سؤال کنند و سپس به افشا بپردازد که به ا این نوع افشای رفتاری گفته می شود. برخی مواقع بدون اراده و تصمیم تغییراتی در کودک نمایان میشود که در این حالت اگر اشخاص ثالثی نظیر پدر و مادر شاهد تغییرات روحی و جسمی کودک باشند یا پزشک نشانه هایی را مشاهده کند که نشان دهنده سوء استفاده جنسی باشد و اقدام به گزارش چرم کنند. افشای تصادفی اتفاق می افتد و اگر به هر طریقی اطلاعی از بزه دیدگی حاصل و سعی شود به وسیله سؤالاتی از کودک یا نشان دادن تصاویر و فیلم هایی به وی او به افشای جرم تحریک گردد، افشای تحریکی خواهد بود. منظور از افشا در این مقاله افشای هدفمند و ارادی خواه بیانی و خواه رفتاری) است. اما باید به این موضوع توجه داشت که افشا در خلا اتفاق نمی افتد. افشا یک مونولوگ تک گویی توسط کودک نیست بلکه امکان دارد وی به سوء استفاده اشاره ای کند و سپس با توجه به واکنش هایی که می گیرد آن را شرح دهد با سعی کند از طریق تغییر در رفتارش نشان دهد که اتفاقی افتاده است. اگر از این پیغام های کلامی و رفتاری عکس العملی دریافت نکند، فرایند افشا کامل نمی شود.

 

1.علل میان فردی (موانع ساختاری)

وقتی کودک مورد سوء استفاده جنسی قرار می گیرد برای افشای جرم به واکنشی که اطرافیان و افراد جامعه به رویدادهای این چنینی دارند توجه دارد و بر اساس آنها تصمیم می گیرد. کودکان پیام های ارسال شده در رسانه های ارتباط جمعی فضای مجازی فیلم ها داستان ها و زمان ها را دریافت و بر اساس تحلیل آنها رفتار میکنند. منظور از علل میان فردی که سد محکمی در برابر افشای جرم توسط کودک بزه دیده است واکنشهایی است که نسبت به رفتارهای جنسی و به طور مشخص بزه دیدگی جنسی کودکان توسط دیگران صورت میگیرد. این واکنش ها که متأثر از گفتمان هستند. گاهی اوقات در قالب انگ و طرد اجتماعی بروز میکنند. برخی مواقع به درونی کردن تقصیر منتهی میشوند و گاهی در باور نکردن کودک و بی توجهی به او نمود می یابند که این سه علت در سه مبحث آتی بررسی میشوند. روشن است که هر یک از این سه بحث در عین اینکه از هم تأثیر می پذیرند بر یکدیگر نیز تأثیر می گذارند به طور مثال انگ اجتماعی می تواند عدم حمایت والدین را به همراه داشته باشد و عدم حمایت والدین به درونی کردن تقصیر توسط کودک منجر می شود از این رو تمام کنش و واکنشها در یک گفتمان کوی سیاه خود را به تاروپود تصمیم محکم کودک در عدم افشای جرم میزنند و نمیتوان آنها را به طور کامل مستقل از یکدیگر دانست.

 

2.طرد و انگ اجتماعی

مدت هاست که سوژه اندیشنده دکارتی به سوژه ای خوار و زبون تبدیل شده است. سوژه دوران پست مدرن (انسان)، سوژه لاکانی است که نمی داند چرا به این وضع اندیشه می کند. ما به عنوان سوژه نمی دانیم چرا رفتارهای جنسی تابو هستند و چرا باید در مورد آنها سکوت کنیم و همچون ر از درون خود نگاه داریم اندیشیدن به این وضع نتیجه گفتمانهای حاکم بر جامعه است. گفتمان ها به بر ساخت های اجتماعی رنگی از حقیقت میزنند به نحوی که اقدام علیه آنها، شورش بر حقیقت و ناشی از چهل محسوب می شود.

در فرهنگ هایی که نسبت به رفتار جنسی نگرشی منفی وجود دارد و صحبت از آنها تابو است افشای بزه دیدگی جنسی بسیار دشوار خواهد بود (457) 2005 ,Alaggia) کاپریپولی و کرینشو با این بیان که فرهنگ سکوت در مسائل جنسی به حدی قدرتمند است که در قرن بیست و یکم و در جوامع غربی و پس از گذشت حداقل پنج دهه برای تضعیف هیمنه آن، این فرهنگ همچنان استوار و پابرجاست 2 2015 Caprioli & Crenshaw) تکلیف را در جوامع سنتی همچون ایران مشخص کرده اند. بزه دیدگان و حتی خانواده های آنها با توجه به آثار سوء افشاء به این نتیجه می رسند که مخفی کردن فواید بیشتری از افشا دارد. همان طور که سامیت گفته است. در مورد مسائل جنسی رازداری و دروغگویی بهترین فضیلت و افشای راز و راستگویی گناهی بزرگ شناخته میشود (185) 1983 Summit رفتارهای افراد جامعه به طور مستقیم و غیر مستقیم تشویق به تقویت فرهنگ سکوت است به طور مثال یک کودک مدام میشود که کودکان بزه دیده جنسی در بزرگسالی بزهکار جنسی میشوند کودک امروز می ترسد بگوید تا نکند فردای جامعه تصوری بزهکارانه از وی داشته باشد و از او دوری گزیند. بسیاری از پسرها دلیل عدم افشای بزه دیدگی را این گونه بیان کرده اند که اگر دیگران بدانند که من مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفته ام، فکر می کنند که من فرزندان آنها را مورد سوء استفاده قرار خواهم داده (50 2014 ,Gagnier).

نکته شایان توجه آن است که برخلاف باور اولیه مبنی بر اینکه اگر سوء استفاده جنسی شدیدتر باشد احتمال افشای آن بیشتر است باید گفت بین شدت رفتار جنسی و افشای آن رابطه معکوس وجود دارد؛ به این معنا که هر چقدر سوء استفاده جنسی شدیدتر باشد مواقع افشای آن توسط کودک بیشتر است به طور مثال میزان افشای سوء استفاده جنسی تماسی در کودکان بسیار کمتر از سوء استفاده های غیر تماسی است (273) 2002 paine & hensen) دلیل این موضوع آن است که هر چقدر کودک بیشتر و جدی تر مورد سوء استفاده مرتکب قرار گرفته باشد طرد و انگ اجتماعی شدیدتر خواهد بود. به طور مثال در جوامعی که بکارت دختران اهمیت حیاتی دارد که به طور قطع جامعه ایران از نمونه های آن است افشای سوء استفاده توسط دختران بسیار کمتر رخ می دهد در این جوامع خانواده در صورتی که این موضوع را متوجه شود. فرد را طرد میکند یا نسبت به او اعمال خشونت میکند. از طرف دیگر شانس ازدواج فرد نیز در این صورت کاهش می یابد.

 به علت این آثار است که بسیاری از کودکان در برابر ادله قطعی از وقوع جرم آن را انکار می کنند. دقیقاً همان انگ احساس شده ای را که مانع افشای بیماران مبتلا به اچ آی وی می شود. می توان در بزه دیدگان جنسی نیز مشاهده کرد و در انتظار همان اسبت های روحی و جسمی ناشی از عدم افشا نیز بود. وقتی کمتر کسی حاضر است با دختری که بزه دیده سوء استفاده جنسی بوده است ازدواج کند با پسری را که مورد تجاوز قرار گرفته است به همسری خود قبول کند، چگونه می توانیم توقع داشته باشیم که کودکان و به خصوص نوجوانان به افشای جرم اقدام کنند؟ طرد و انگ اجتماعی، مسخره کردن عدم ازدواج و دوستی با کودکی که بزه دیده شده است و هزاران واکنش سلبی مشابه توسط افراد جامعه آسیب عینی سوء استفاده جنسی نیستند و واقعیت ندارند. بلکه آسیبهای اجتماعی بر اساخته توسط ما انسانها هستند که به آن لباسی از واقعیت پوشانده شده است. تصور کنیم روزی برسد که ازدواج با این بزه دیدگان و پذیرش آنها در هر جایگاهی امری کاملاً عادی باشد، آن هنگام از آسیب عینی سوء استفاده جز شبهی باقی نخواهد ماند که در افشای همان نیز بزه دیده تردیدی نخواهد کرد.

سؤال این است که جامعه و متولیان امر از طریق دستگاه های ایدئولوژیک خود تا چه حد در عادی سازی چنین رویدادهایی تلاش کرده اند؟ رسانه های خبری تا چه حد در برخورد با چنین پدیده هایی، تیترهایی عادی و به دور از آثار منفی را بر سر مقاله های خود زده اند؟ فیلم سازان تا چه حد کودکان بزه دیده جنسی را به تصویر کشیده اند که توانسته اند به جایگاه اجتماعی دلخواه خود برسند و علی رغم افشای آن هیچ آسیبی از جانب جامعه ندیده اند؟ کاری که در حال حاضر دلسوزان این حوزه ها انجام میدهند دوستی خرس است که برای پراندن مگس آسیب عینی و مستقیم بزه دیدگی هزاران سنگ یاس و ناامیدی را به سوی او پرتاب میکنند. چگونه می توان برای این دسته از کودکان مدام بر طبل بدبختی و پایان دنیا کوبید ولی از آنها توقع داشت آغازی قدرتمند داشته باشند؟

فیلم «هیس، دخترها فریاد نمی زنند از نمونه این موارد است که درون خود تعارضی آشکار دارد. کودک بزه دیده ای که در نهایت بدون هیچ حمایتی به جوخه اعدام سپرده می شود و خانواده ای که مدام داد آبرو و شرافت سر میدهند. اینها را نشان میدهیم و در تاریکی مطلق داستان را به انتها میبریم ولی از آن طرف در انتظاری بی پایان مینشینیم تا خورشیدهای حقیقت طلوع کنند. برای تغییر بر ساخت های اجتماعی نادرست فقط نباید درد را برجسته کرد و دالون سیاه بدبختی را عمیق تر به تصویر کشید بلکه باید هر چند به شکل اغراق آمیز کورسوهای امید را نیز به تلألو درخشان خوشبختی و موفقیت تبدیل کرد برجسته کردن دردها به حیات آنها تداوم می بخشد و آنها را بازتولید می کند.

 بر خلاف این باور که رسانه ها باید افکار عمومی را متوجه عمق فاجعه در مورد بزه دیدگی جنسی کودکان کنند. نگارندگان معتقدند رساله ها باید در کنار آگاهی برای پیشگیری از بزه دیدگی جنسی اقدام به عادی سازی این موضوع برای افکار عمومی کنند. این اقدام به معنای عادی سازی آسیب ها و رفتارهای جنسی مخرب نیست بلکه به معنای پذیرش بزه دیده به عنوان یک فرد عادی جامعه و تغییر گفتمان آسیب رسان است که به طرد بزه دیده و مقصر انگاری وی منجر می شود. کودک باید به این نتیجه برسد که در صورت آگاهی از بزه دیدگی وی افکار عمومی نه تنها برخورد متفاوت سلبی با وی نخواهند کرد بلکه وی را قهرمان تلقی خواهند کرد. رسانه های گروهی باید عزم خود را جزم کنند و دستهای بسته جامعه را برای در آغوش گرفتن فرزندان جامعه که آسیب دیده و مورد ظلم واقع شده اند. باز کنند.

 

3-درونی کردن تقصیر و سرزنش خود

موردی دیگر که به واسطه بر ساختهای اجتماعی مانع افشای چرم توسط کودک می شود، احساس گناه، شرم و تقصیری است که در بزه دیده نهادینه می شود 2111 :1987 .Conte & Schuerman) هر میزان کودک بزه دیدگی اش را به علت های درونی ارجاع دهد به همان میزان احتمال افشای جرم در تحقیق کیفی برلینر و کنت یکی از Wyatt & Mickey, 1988: )215( توسط وی کاهش میباید بزه دیدگان دلیل عدم افشای جرم جنسی را چنین بیان کرده بود. من به کسی در مورد این اتفاق چیزی نگفتم چون فکر میکردم اگر کسی از این قضیه چیزی متوجه بشود. دیگر با من حرف نمی زند. من فکر میکردم بقیه در موردم بد فکر میکنند و تمایلی به دوستی با من ندارند.

در دختران احساس شرم و تقصیر بیشتر به تمایل آنها به رابطه جنسی و ادامه آن بر می گردد. هر چند درونی کردن تقصیر و سرزنش کردن خود فارغ از پیشینه فرهنگی و اخلاقی فرد مانع جدی است. با وجود این بسیاری از فرهنگ ها که میتوان مشخصه هایی مانند مرد سالاری، تابو بودن مسائل جنسی و سرکوب این عزیزه را در آنها مشاهده کرد. این شرم و سرزنش تشدید می شود. ادر بسیاری از فرهنگهای سنتی این باور وجود دارد که زنان باید خواست جنسی مردان را از طريق لباس مناسبی که میپوشند یا رفتاری که انجام میدهند کنترل کنند فلذا زمانی که یک دختر یا زن بزه دیده جنسی واقع میشود این فرض وجود دارد که او خودش را برای آن مرد دسترس پذیر کرده و مسئول است.

 باز کردن زنجیر از دستان مقصر ساختارهای اجتماعی و گره زدن آن به باورهای ذهنی از طریق فراروایت یکی از حربه های حاکمیتی مدرن در نظام سرمایه داری است. در بزه دیدگی های جنسی به واسطه نظام سرمایه داری و پدرسالاری حاکم بر جوامع و برای رفع مسئولیت حاکمیت از ناتوانی در ایفای تعهدات خود سعی در مقصر قلمداد کردن بره دیدگان جنسی با توسل به فراروایتهایی نظیر اینکه اگر دختر حجابش را رعایت کند مورد تعرض قرار نمی گیرد، می شود تا هژمونی حاکم بر جامعه همچنان باب سوء استفاده از آنها را باز نگه دارد و در این بین دستگاه های ایدئولوژیک قدرت که محققان دانشگاهی نیز میتوانند جزو آنها باشند. با هیزم علم آتش این تنور را داغ نگه می دارند به طور مثال برخی نویسندگان بیان کرده اند در جرائم جنسی زنان غالباً به عنوان یکی از طرفین عمل مجرمانه با انجام اعمال تسهیل کننده مانند تحریک، و سوسه و اغوای مردان نقش مؤثری در تکوین جرم دارند (جلیلی دامناب و عظیمیان ۱۳۹۷ ۶۵) یا نویسندگان دیگر پوشش نامناسب زن جوان در حیاط خانه اش را علت بزه دیدگی جنسی و قتل وی می دانند.

به همان میزان که جامعه با القای احساس گناه و سرزنش کودکان دختر و به ویژه کودکانی را که من بیشتری دارند به خود مقصرانگاری می رساند، پسران را با تقصیر و ناتوانی در مردانگی به سرزنش شخصی و در نهایت رازداری میکشاند. جامعه از پسران توقع دارد تا مرد باشند و مردانه رفتار کنند و در اعمال مردانگی تن به هیچ ذلت و شکستی ندهند که در چنین صورتی سزاوار سرزنش هستند. به طور مثال هنگامی که یک کودک دختر در مدرسه توسط همکلاسی اش آزار می بیند، به او می گوییم به معلمت می گفتی، ولی وقتی یک پسر آزار می بیند می گوییم از خودت

دفاع میکردی یا مرد باش و از خودت دفاع کن به طور کلی افشای هدفمند بزه دیدگی در پسران بسیار کمتر از دختران است. تحقیقات البری و باربر روی دختران و پسران حاکی از آن بود که ۷۳ درصد پسران هیچ گاه بزه دیدگی خود را افشا نمی کنند، در حالی که این موضوع در دختران ۳۶ درصد است (138) 2008 ,Leary & Barber). دليل این تفاوت در افشای جرم جنسی نیز برساختی اجتماعی است که پسران از هویت خود دارند. پسران از لحاظ اجتماعی به گونه ای رشد میکنند که ترس شکست و ناتوانی برای آنها از طرف نزدیکان و جامعه سرزنش آمیز و تحمل ناپذیر است و از طرف دیگر به این دلیل که بیشتر مرتکبان سوء استفاده جنسی مردان هستند پسران بزه دیده ترس از الصاق برچسب اجتماعی دیگری به نام همجنس باز را نیز دارند (282) 1989 Faller) چنین بر ساختی از هویت مردانه به پسران بزه دیده این ذهنیت را القا میکند که قرار گرفتن در چنین وضعیتی تقصیر خود آنها در اعمال کامل وظایف مردانه است و در صورت افشای آن نه تنها حمایت نمیشوند بلکه با سرزنش اطرافیان مبنی بر ناتوانی و ضعف رو به رو میشوند. جامعه ای که به طور سنتی صرفاً به پذیرش درد بدون شکایت مستقل و محکم بودن یک پسر پاداش می دهد و مدام بر طبل قوی بودن می گوید. نمی تواند توقع افشای جرم جنسی توسط پسران را داشته باشد. قدرت بر ساخت های اجتماعی به حدی زیاد است که عاملهای مثبت تأثیر گذار بر افشای جرم را خنثی می کند.

به طور مثال هر چند پسران در مقایسه با دختران بیشتر توسط غریبه ها مورد سوء استفاده قرار می گیرند تا توسط نزدیکان مانند پدر و ناپدری و این غریبه بودن مرتکب جرم احتمال افشای جرم را افزایش می دهد. لکن نمی تواند عامل مثبتی برای افشای جرم جنسی توسط پسران باشد. در پایان این گفتار دو نکته در خصوص احساس شرم و تقصیر و نهادینه شدن آن در وجود کودک شایان ذکر است. اول هر اندازه رابطه نزدیک تری بین مرتکب جرم و بزه دیده وجود داشته باشد، مثلاً اگر بزهکار از محارم باشد این احساس تقصیر و در مقابل سرزنشی که از طرف جامعه بر مرتکب بار میشود بیشتر است. دوم هر چقدر مدت بزه دیدگی افزایش و استمرار داشته باشد. به همان اندازه تأمل بزه دیده برای افشای جرم نیز افزایش می یابد. آراتا در تحقیقی نشان داده است. که اگر طول مدت بزه دیدگی جنسی از یک سال تجاوز کند احتمال افشا توسط کودک به شدت کاهش می یابد و این موضوع نشان میدهد که اگر بزه دیده در اولین حادثه بزه دیدگی را افشا نکند در ادامه دیگر میل و انگیزه ای برای افشای حرم ندارد (69) 1998 Arata) و دلیل نیز آن است که جامعه شاید در اولین بزه دیدگی وی را سرزنش نکند، اما برای اینکه کودک خود را برای ادامه سوء استفاده ها در اختیار محرم قرار داده است. مقصر قلمداد کرده و سرزنش می کند.

 

4.عدم حمایت والدین یا اطرافیان

افشای جرم جنسی توسط کودک بزه دیده بر خلاف دیگر موارد افشای جرم یک رخداد واحد و واقعه خاص و ویژه نیست بلکه یک فرایند است واکنشهایی که پدر و مادر و نزدیکان کودک پس از آگاهی اولیه از بزه دیدگی خود نشان میدهند یا حتی واکنشهایی که پیش از این در مواجهه با رویدادهای استرس را از خود نشان داده اند. تأثیر مستقیمی بر تکمیل این فرایند دارد. به معنای دیگر کودکان ممکن است ابتدا به آزمایش اطرافیان خود و واکنش آنها بپردازند و در نسبت سنجی با این واکنش ها اقدام به افشای کامل جرم کنند. اگر اطرافیان کودک واکنش های استرسی، خشن و همراه با سرزنش نسبت به این واقعه و افشای اولیه آن داشته باشند یا با بی اهمیتی از کنار آن عبور کنند. ممکن است عدم افشای کامل جرم توسط کودک بزه دیده یا بازپس گیری و انکار جرم توسط وی را به همراه داشته باشد.

پدر و مادر کودک باید فضایی ایجاد کرده باشند که کودک با آنها احساس نزدیکی کند و اعتقاد داشته باشد که آنها حرف او را باور میکنند ترس از اینکه پدر و مادر و دیگر اطرافیان کودک به حرف های او اعتماد و وی را باور نکنند نقش پررنگی در عدم افشای نهایی سوء استفاده جنسی دارد و به حکایت برخی مطالعات (935 2014 .rosaleen et al مهم ترین دلیل را به خود اختصاص می دهد به طور مثال در تحقیق کیفی بزه دیده ای که توسط پسر عموی مادرش مورد سوء استفاده جنسی قرار میگرفته در مورد افشای جرم و ناتمام ماندن آن توضیح میدهد که یادم است وقتی پدرم مشغول کارت بازی با دوستانش بود او را صدا کردم و به او گفتم که پسر عموی مادر با من رابطه جنسی برقرار میکند و من دوست دارم این کارش متوقف شود. پدرم فکر کرد من جوک تعریف میکنم شروع کرد به خوردن مشروب و این موضوع را برای دوستانش تعریف کرد و همگی خندیدند (339 : 2008 ,Sorsoli & Kia Keating) در مقابل پسر ۱۷ ساله ای در تحقیقی کیفی گفته است که ابرای من افشای سوء استفاده به هیچ وجه کار سختی نبود، چون می دانستم آنها مرا )McElvaney et al, 2012: 1165( باور میکنند و هیچ چیز نخواهند گفت عوامل بسیاری بر عدم حمایت اطرافیان از افشای اولیه کودک تأثیر می گذارد. تحقیقات حاکی از آن است که زمانی که بزه دیده دختر نوجوان است.

مادرها تمایلی به باور گفته های فرزندشان ندارند و شاید بتوان این مهم را ناشی از مقصر قلمداد کردن دختر دانست. در حالی که اگر افشا کننده کودک پسر بوده باشد حمایت پررنگ تر است 12 2003 ,.Cyr et al) همچنین برای مراقبان کودک آشنا بودن مجرم با آنها و کودک سبب شرمندگی شوکه شدن و خود سرزنشی می شود و احتمال حمایت از افشا را کاهش میدهد 774 2013 van Toleslo & seymour) گاهی اوقات بی اهمیتی نسبت به گفته های کودک و عدم باور و حمایت از وی از این تصور نادرست ناشی میشود که مرگ برای همسایه است و این اتفاق نیز فقط برای دیگران است ( MeElvaney er 940 :2014 al) در تحقیقات پلامر که از مادران میزان اعتماد به گفته های کودکشان را سؤال کرده است. تقریباً بالغ بر ۶۰ درصد به آنها اعتماد نکرده اند و در بین دلایل بی اعتمادی مواردی همچون اینکه اگر سوء استفاده ای رخ می داد من بی شک متوجه میشدم با اعتماد و اطلاعاتی که مادر در مورد سوء استفاده کننده دارد. خودنمایی می کند (233) 2016 Plummer) در شکل گیری این تصور نیز یک سلسله بنیانهای ذهنی تثبیت شده نقش دارند که باید از طریق آموزش اعم از فردی و اجتماعی در تضعیف آنها کوشید باید افسانه ها و اسطوره های ذهنی تثبیت شده نظیر اینکه سوء استفاده جنسی علیه دختران توسط مردان اتفاق می افتد و در این میان پسران کمتر بزه دیده هستند. سوء استفاده جنسی بیشتر توسط بیگانه ها و غریبه ها ارتکاب می یابد تا توسط نزدیکان و

آشنایان، اگر سوء استفاده ای اتفاق افتاده باشد کودک نسبت به مرتکب احساس تنفر، انزجار و ترس دارد، سوء استفاده جنسی حتماً با زور و خشونت فیزیکی همراه است و نمونه هایی از این باورها از بین برود تا بتوان اعتماد بیشتری به افشای اولیه کرد.

علاوه بر اعتماد به گفته های کودک باید پدر و مادر تحت آموزشهای لازم فضایی را ایجاد کنند که کودک بتواند آزادانه احساساتش را بیان کند و نظرهای خود را ابراز دارد (2011 Hunter (163) رفتارهای ابتدایی اطرافیان باید حمایتی و با آرامش باشد و در هیچ صورتی به کودک القا نکنند که فاجعه رخ داده است یا به او بگویند حرف زدن از این گونه موضوعات نادرست است و باید در مورد آن سکوت کرد. هر چه جنبه راز بودن سوء استفاده جنسی را تقویت کنیم، به همان اندازه احتمال افشای آن را کاهش خواهیم داد. به عبارت دیگر بسیاری از اوقات اطرافیان کودک متأثر از انگهای اجتماعی و گفتمانهای نادرست تثبیت شده در این حوزه، تمایلی ندارند چنین موضوعی را باور کنند و خود را به نشنیدن میزنند. آنها اجازه صحبت و افشای کامل جرم را به کودک نمیدهند و وی را به رازداری تشویق می کنند در این صورت عدم افشای جرم توسط کودک اقدام آگاهانه برای به دست آوردن حمایت نزدیکان است. باید به پدر و مادر کودکان آموزشهای لازم داده شود تا بدانند که اگر اجازه افشای سوء استفاده را به کودک ندهند، علاوه بر احتمال وقوع مجدد آن کودک به هیچ وجه نمیتواند تنهایی بر آسیب های ناشی از آن غلبه کند و با نگفتن هیچ ترمیم و اصلاحی وجود نخواهد داشت. البته روشن است که صرف آموزش به تنهایی کافی نیست و بخیه به آب دوغ زدن است بلکه باید در کنار آموزشهای فردی، ساختارهای اجتماعی و گفتمان حاکم بر مسائل جنسی نیز اصلاح و تابوی مسائل جنسی و صحبت از آنها با امعان نظر و رعایت چارچوب های مذهبی و فرهنگی شکسته شود.

 

5-عمل درون فردی (مواقع فردی)

عدم افشای سوء استفاده جنسی توسط بزه دیدگان زیر ۱۸ سال به ویژه زمانی که بزه دیده سن کمتری دارد کمتر ناشی از فشار ساختار و گفتمانهای حاکم و بیشتر به علت ناآگاهی است و به ناتوانی های خود کودک بر می گردد. به انتظار افشای جرم توسط کسانی میتوان نشست که بدانند چه بر سر آنها آمده است آگاه باشند که درد خود را به کدامین گوش شنوا برسانند و هوشیار باشند که سکونشان بر سرایت زخم بزه دیدگی خواهد افزود ناآگاهی از اینکه کدام رفتارها سوء استفاده جنسی تلقی می شوند چه نهادهایی برای حمایت از آنها وجود دارد و تبعات عدم افشا

چیست به منزله علل درون فردی عدم افشا در سه گفتار آتی بحث می شوند.

 

5-1- نا آگاهی از سوء استفاده های جنسی

اطفال گاهی اوقات از بزه دیدگی خود مطلع نیستند و به معنایی گمان میکنند این رفتارهایی که با آنها انجام میشود یک سری رفتارهای طبیعی است که به طور مثال هر پدری با فرزند خود انجام می دهد و چنین کاری به رویداد عادی زندگی فرد تبدیل میشود یا شاید حتی همان طور که کریسما و همکارانش گفته اند در برخی جنبه های خاص کردی از رابطه صورت گرفته لذت ببرد و در از این رو «کودکانی )Crisma et al, 2004: 1040( نتیجه از مرتکب حمایت و با او همکاری نیز بکند که آموزش کمتری در زمینه سوء استفاده جنسی دریافت میکنند احتمال بیشتری برای بزه دیده شدن و همچنین عدم افشای بزه دیدگی دارند (199027 ,.Finkelhor et al) و شاید بتوان در مقابل گفت که بزهکاران دنبال طعمه هایی هستند که آگاهی کمتر و ترس بیشتری دارند.

در تحقیقی کیفی بیش از نیمی از مردانی که تجربه بزه دیدگی جنسی داشتند. دلیل عدم افشا را نا آگاهی و عدم درک مناسب در زمینه اتفاقی که افتاده است اعلام کردند. آنها حتی ناتوانی در پیدا کردن واژگان مناسب به طور مثال برای تجاوز به عنف را دلیل عدم افشای جرم دانستند ( & Sorsoli 3400 2008 ,Kia Keating) به منظور آگاه سازی کردکان از حرم جنسی و عکس العمل مناسب در برابر آن باید از تمام ظرفیت های موجود در جامعه مانند وجود کلاسهای آموزشی در مهد کودک ها و مدارس و ساخت انیمیشن و فیلم در این حوزه بهره برد. واکسیناسیون عمومی در زمینه آموزش نیز بسیار مفید است. بدین معنا که همچون مصون سازی دستگاه ایمنی بدن از حمله هرگونه ميكروب و ویروس دوره های الزامی آموزشی برای کودکان در مدارس پیش بینی و اجرایی شود تا اگر به واسطه اطلاعات ناکافی اعضای خانواده یا شاید بزهکار بودن آنها امکان آگاهی سازی توسط آنها وجود ندارد این دوره های کلی کمبود آن را جبران کند.

برنامه های مدرسه محوری که برای پیشگیری از بزه دیدگی جنسی کودکان یا افشای آن در کشورهایی مانند آمریکا صورت میگیرد پنج هدف عمده را دنبال می کند:

  •  1- مالکیت بدن کودکان حق دارند تا خودشان دسترسی بر بدنشان را کنترل کنند؛
  •  2- تماس های پی در پی برخی روشهای لمس و نوازش کردن قابل قبول است در حالی که برخی روشها این گونه نیستند
  • 3- بینش و بصیرت کودکان باید به احساسات خودشان در مورد اینکه چه چیزی قابل قبول و پذیرش است اعتماد کنند؛
  •  4- نه گفتن
  •  5- گفتن کودکان اگر کسی آنها را به طور غیر قابل قبول لمس کرد، باید به بزرگ تر خود بگویند (78) 1989 Budin & Felzen) این برنامه های پیشگیری از جرم مدرسه محور حتی اگر به کاهش آسیب با کاهش نرخ بزه دیدگی منتهی نشود اما همان طور که فرئول گفته است. به طور چشمگیری به افزایش احتمال افشای جرم و کاهش خود سرزنشی بزه دیده منجر می شود. (Feretwll. 2001: 157)

بیشتر کودکان اطلاعات کمی در مورد مسائل جنسی دارند یا نام واقعی و پزشکی دستگاه تناسلی را نمی دانند از این رو در زمان افشا نیز نمی توانند موضوع را به درستی بیان کنند. پیش شرط افشای یک راز موضوع یا واقعه آگاهی از تحقق آن است. تصور کنید کودک تفاوت بین فعالیت های مناسب برای استحمام را با سوء استفاده های جنسی تماسی یا غیر تماسی مانند آنچه در ماده ۱۰ قانون حمایت از اطفال و نوجوانان مصوب ۱۳۹۹ آمده است نداند، در این حالت چگونه می توانیم در انتظار افشای آن توسط کودک باشیم؟ مرز بسیاری از سوء استفاده های جنسی با رفتارهای متعارف بسیار ظریف است و کودک باید آگاهیهای لازم را در مورد آنچه اتفاق می افتد. داشته باشد. حتی گاهی اوقات کودک در نتیجه القائات سوء استفاده کر گمان می برد که اصلا اتفاقی نیفتاده است و به معنای دیگر باور ندارد که آسیبی به وی وارد شده است تا بخواهد آن را به دیگران بگوید.

برنامه های آموزشی مرتبط با مسائل جنسی مانند بهبود اعتماد به نفس ،آموزش نه گفتن، کسب مهارتهای ایمنی بدن تمییز لمس و تماسهای قابل قبول از غیر قابل قبول و مطلع کردن یک فرد قابل اعتماد از سوء استفاده جنسی افزون بر اینکه از آسیب پیشگیری می کند، به افشای آن نیز منتهی می شود، چراکه اولاً کودک متوجه میشود چه اتفاقی برای وی افتاده است؛ ثانیاً می داند که باید آن را با دیگران در میان بگذارد و ثالثاً با توجه به آموزشهای گرفته شده در افشای آن دقت لازم را به خرج می دهد.

یکی از مواردی که کودک بزه دیده گمان نمی کند سوء استفاده جنسی اتفاق افتاده و باید برای متوقف کردنش آن را اطلاع دهد زمانی است که مرتکب زن و بزه دیده پسر است. در تحقیق کیفی گاگنیر، برخی بزه دیدگان گفته اند دلیل عدم افشا این بوده است که اصلاً گمان نمی کردند به این رفتار، سوء استفاده جنسی گفته شود بلکه تصور میکردند این موضوع امتیازی برای آنهاست که توانسته اند زنی را به سمت خود جلب کنند و شاید اگر آن را به عنوان سوء استفاده گزارش کنند،مورد تمسخر دوستان و آشنایان نیز واقع شوند (50 :2014 ,Gagnier).

 اولین افرادی که توانایی آموزش سوء استفاده های جنسی را دارند، لكن اصولاً توجهی به این توانایی توام با وظیفه ندارند پدر و مادر کودک هستند. آنها باید به وی آموزش دهند که حریم خصوصی بدن چیست و چه رفتارهایی میتواند آسیب و تعرض به وی محسوب شود و سلامت او را به خطر بیندازد. همان اندازه که آموزش خطر آتش با برق گرفتگی هر روز به کودک یادآوری می شود آموزش مسائل جنسی و موضوعات پیرامون آن نیز باید مدنظر والدین قرار گیرد. چه بسا با تفسیر سختگیرانه بتوان والدین را در صورت بی توجهی به این امور و تحقق آزار جنسی نسبت به کودک مشمول بند ش ماده ۹ قانون حمایت از کودکان و نوجوانان مصوب ۱۳۹۹ و تبصره آن دانست. قانونگذار در این ماده برای والدینی که سهل انگاری آنها سبب می شود کودک آزار جنسی ببیند یا آزار جنسی وی استمرار یابد. مجازات تعیین کرده است. شاید مجازات درجه هشت مقرر برای این جرم ضمانت اجرای شدیدی نباشد و بر این اساس بازدارندگی لازم را نداشته باشد، اما به مخاطبان قانون يعنى والدین هشدار می دهد که سهل انگاری آنها امری غیر قابل قبول و آسیب رسان است.

 

5-2- ناآگاهی از تبعات عدم انشا با تاخیر در آن

برای اینکه فرد بتواند بر اسیبهای ناشی از سوء استفاده جنسی غلبه کند. باید بتواند احساس های منفی ناشی از آسیب را با تصور و تفکرات مثبت جایگزین کند و چنین امری با سکوت و عدم افشا میسر نمی شود. اگر کودک بداند هر دقیقه سکوت در مورد آزار جنسی که بر وی وارد شده است چه پیامدهای ناگواری به همراه خواهد داشت شاید محرک لازم برای غلبه بر همه فشارها و در نهایت افشای جرم ایجاد شود.

اولین پیامد عدم افشا این است که هیچ کدام از آسیبهای مستقیم سوء استفاده جنسی بهبود نخواهد یافت آرتور گرین در مقاله ای با بررسی و ملاحظه بیش از صد تحقیق در حوزه پیامدهای بزه دیدگی جنسی کودکان فهرستی از آنها تهیه کرده است که عبارت اند از ترس افسردگی اضطراب فوبیا و ترسهای ناشناخته رفتارهای مخرب پرخاشگرانه بی خوابی، کابوس های شبانه انزوا و گوشه نشینی یا در مقابل هیجان بیش از حد اختلال در حافظه داشتن افکار پوچ و و همی حالت گیجی و منگی خوابگردی اختلال چند شخصیتی و اعتماد به نفس پایین (1993 ,Green) تا زمانی که جرم کشف نشود یا حداقل کودک آن را برای کسی بازگو نکند، هیچ کمک پزشکی و درمانی به کودک نمی توان کرد و در نتیجه وی باید بداند اگر این پیامدها درمان نشوند، در بزرگسالی با مشکلات فراوان روبه رو خواهد شد که در برابر پیامدهای ناشی از افشا همچون کوهی در برابر کاهی است.

 دومین پیامد عدم افشای بزه دیدگی توسط کودک افزایش احتمال تکرار بزه دیدگی است. تحقیقات حاکی از آن است که بیشتر از نیمی از مجرمان جنسی بین ۲ تا ۵۰ مرتبه جرم خود را عليه بزه دیده تکرار میکنند و کمتر از ده درصد مجرمان تنها یک بار این سوء استفاده را انجام می دهند و میانگین زمانی این سوء استفاده نیز حدود سه و نیم سال است (Goodman-Delahunty 2014:3)، در نتیجه عدم افشای جرم هم احتمال بزه دیدگی مکرر خود کودک را افزایش می دهد و هم احتمال می رود که دیگر کودکان نیز به واسطه رفتارهای مرتکب بزه دیده واقع شوند.

سومین موضوعی که کودکان باید بدانند این است که هرچه فاصله بین بزه دیدگی با افشای آن بیشتر باشد و در این بین سوء استفاده تکرار هم شود. به همان اندازه احتمال پذیرش بزه دیدگی جنسی کودک توسط مقام قضایی و روشهای اثبات آن کاهش پیدا میکند. در مورد کودکانی که سن کمتری دارند، اصولاً انگاره ذهنی قضات بر آن است که تأخیر در افشای جرم اماره ای است بر اثبات ساختگی و جعلی بودن داستان سوء استفاده ای که روایت شده است (quoted in Stolzenberg 2013:4 ,Lyon & در مورد کودکانی که سن بیشتری دارند هم احتمال وجود رضایت را در آنها افزایش میدهد. این موضوع با توجه به قوانین جزایی ایران که کودک را در هیچ سنی فاقد رضایت تلقی نمی کنند اهمیت بیشتری میباید در حالی که به طور مثال در حقوق انگلستان رابطه جنسی با کودکان زیر سیزده سال در هر صورت به عنف تلقی میشود. روشن است. اگر کودک نتواند نا رضایتی خود را اثبات کند،احتمال مجازات وی نظیر پرونده لیلا مافی طبق قانون مجازات اسلامی وجود دارد.لیلا مافی دختری بود که به اتهام زنای با محارم و رابطه جنسی با برادرانش به اعدام محکوک شده بود، در صورتی که در گفته هایش طور مکرر از واژه تجاوز برای شرح ارتباط با برادرانش استفاده می کرده است.دختر بزه دیده ای که در خواست کمک از دیگران برای فرار از تجاوز افراد خانواده اش داشت، به دلیل نا توانی در اثبات تجاوز به اعدام محکوم شد.

در نهایت کودکانی که سواستفاده را افشا نمی کنند و به ویژه بار تقصیر بزه دیدگی را بر دوش خود می کشند، مشکلات بسیار بیشتری از کسانی دارند که آزار را افشا می کنند و تقصیر را گردن بزهکار یا حتی نظام آفرینش یا بدشانسی می اندازند.

همانطور که استالر و گاردلدر تحقیق کیفی خود آورده اند، دخترهایی که این موضوع را بعنوان یک راز نگه داشته بودند، چنین گفته اند:

((احساس می کردم روی شانه هایم چیزی سنگینی می کند.از خوابدین می ترسیدم.تا زمانی که آن را بازگو نکرده بودم،هر روز به آن بر میگشتم و ذهنم مدام درگیر آن بود.))

کودک باید این آمادگی را داشته باشد که در صورت وقوع آزار جنسی هیچ تقصیری بر عهده او نیست و وی با افشای این راز می تواند قهرمان زندگی خودش باشد.او باید بداند که در مورد این مسائل هیچ رازی مابین او و خانواده اش وجود ندارد.بعنوان نکته پایانی این گفتار اشاره به تحقیق انجام گرفته روی 82 کودکی که بزه دیدگی جنسی خود را افشا کرده اند، جالب توجه است 97 درصد کودکان در برابر این پرسش که آیا فکر میکنید افشای جرم فکر یا کار خوبی است؟ پاسخ مثبت دادند و دلایل آنها نیسز این بود که توانستند مورد حمایت قرار بگیرند و دردشان التیام یابد، مرتکب به زندان افتاد و به سزای اعمالش رسید، گفتن حقیقت بطور کلی کار خوبی است و مهم تر از همه اینکه بزه دیدگی کتوقف شد و دیگر تکرار نشد.

 

3-5- نا آگاهی از نهاد های حمایتی

آنچه کودک بزه دیده مصمم به افشا را بیش از هر چیزی مایوس و با تردید روبهرو می کند، تفکر در مورد این پرسش هاست که آیا در این راه سخت و دشوار  کسی از وی حمایت می کند؟ اگر تصمیم به افشا بگیرد، با چه نهادی می تواند آن را در ارتباط بگذارد؟ و اگر مرتکب وی را از خانه بیرون بیندازد، جایی برای رفتن دارد؟ کودک باید بداند فواید افشا بسیار بیشتر از هزینه های آن است و در این میان نقش حمایتی نهادهای حاکمیتی بسیار پررنگ است. این نهادهای حمایتی از در جهت خنثی کردن تهدیدهای مجرم و دریافت افشای سوء استفاده جنسی به ویژه زمانی که مرتکب درون خانواده است میتوانند مفید واقع شوند.

در خصوص دلیل اول شایان توجه است که به استناد تحقیق های صورت گرفته در حوزه عدم افشا (1391 2002 Sjaberg & Lindblad یکی از دلایل اصلی چنین اتفاقی ترس از تهدیدهای مرتکب و احساس عدم امنیت در صورت افشاست ترس از آسیب دیدن و وارد شدن صدمه به خود و کسانی که کودک آنها را دوست دارد توسط مرتکب ، ترس از طرد شدن توسط مراقبان و نزدیکان ترس از اینکه بی سرپناه خواهد ماند ترس از دست دادن حمایت و محبت های مرتکب جرم و از هم پاشیدن خانواده از نمونه ترسهایی است که اغلب متأثر از تهدیدهای مرتکب در کودک به وجود می آید. البته همیشه این تهدیدها آگاهانه یا ناشی از حرفه ای بودن مجرم نیز نیستند و در نتیجه تن دادن آنها صرفاً ناشی از بی اطلاعی طرفین سوء استفاده است. به طور مثال دو برادر ۹ و ۱۰ ساله به طور اتفاقی با فیلم های مستهجن والدین خود روبه رو شدند و چند ماه به طور مخفیانه هنگامی که پدر و مادرشان سرکار بودند آنها را تماشا می کردند. سپس دو خواهر کوچک تر خود و پسر همسایه را مجبور به تماشای این فیلم ها کرده بودند و بعد هر سه را لخت کرده و انواع و اقسام اعمال مستهجن را روی آنها انجام داده و تهدید کرده بودند که اگر چیزی به کسی بگویند. آنها را با تفنگ خواهند کشت. این سوء استفاده تقریباً تا یک سال ادامه داشت تا اینکه یکی از این کودکان دیگر طاقت تحمل کردن را از دست داد و این فاجعه را فاش کرد.

در جهت دیگر با اینکه بهترین شخص برای افشای اولیه سوء استفاده جنسی مادر است، به این دلیل که به تقویت حمایت مادرانه از کودک و اعتماد بیشتر به گفته های وی منتهی می شود (2002:56 .Mireille et al اما زمانی که مرتکب از نزدیکان باشد ممکن است افشای سوء استفاده برای مادر با سرکوب یا عدم پذیرش رو به رو شود یا اگر در زمانی باشد که پدر یا ناپدری بزهکار خانه است. احتمال دارد هنگام افشا توسط کودک موضوع را بشنود و ترس از مجازات وی را به سمت جرائم دیگر یا در بهترین حالت تهدید کودک بزه دیده یا مادر وی پیش ببرد. در نتیجه برای غلبه بر ترس ناشی از تهدیدهای مجرم و همچنین افشای بزه دیدگی در صورت تصمیم بر آن باید نهادهایی حمایتی وجود داشته باشند. قانون حمایت از اطفال و نوجوانان مصوب ۱۳۹۹ وظايف بسیاری برای سازمانها و نهادها مانند دفتر حمایت از اطفال و نوجوانان با سازمان بهزیستی کشور تعیین کرده است که میتواند ترسهای ذکر شده در کودکان را از بین ببرد. مداخله فوری قضایی برای جلوگیری از ورود آسیب بیشتر به کودک تشکیل پرونده شخصیت برای کودکان بزه دیده ایجاد شرایط مناسب در خانواده یا معرفی کودک به سازمان بهزیستی کشور پایش مداوم وضعیت کودکان، پذیرش حمایت نگهداری و توانمندسازی آنها از اقدامات حمایتی است که در صورت اطلاع از وضعیت مخاطره آمیز با بزه دیدگی کودکان پیش بینی شده است.

در خصوص نهادهای حمایتی آلنوک بسیار دقیق گفته است. کودکان به دنبال کمک گرفتن از سازمانهای رسمی با نهادهای تخصصی نیستند چرا که آنها از وجود چنین سازمانها و نهادهایی اصولاً آگاهی ندارند و همچنین نمی دانند که چه کمکی میتوانند از آنها بگیرند. از این رو نکته مهم و اساسی این است که باید به روشهای گوناگون در مورد وجود این نهادها اطلاع رسانی شود و به کودک آموزش داده شود که چگونه میتواند با این نهادها ارتباط برقرار کند. این نهادها چه حمایت هایی از او و احتمالاً خانواده او می کنند مزایای رجوع به آنها چیست و مضرات عدم استفاده از آنها چه می تواند باشد و چگونه این نهادها میتوانند ترس های او را بر طرف کنند.

شایان ذکر است در سازمان بهزیستی کشور مراکزی تحت عنوان اورژانس اجتماعی وجود دارد که از ابتدا برای مقابله و پاسخ به موارد کودک آزاری طرح ریزی شده و قابلیت بالایی برای پاسخگویی به موارد اورژانسی و فوری کودک آزاری دارد هدایت ۱۳۹۵ (۷۵) اورژانس اجتماعی از سال ۱۳۸۷ شروع به کار کرده است و نهادی مناسب برای مداخله فوری به واسطه افشای اولیه کودک است. خط تلفن ۱۲۳ نیز از سال ۱۳۸۳ برای دریافت گزارشهای کودک آزاری اقدام به فعالیت کرده است که میتواند نقش مؤثری در حمایت از کودک داشته باشد، البته مشروط بر اینکه وی از وجود چنین نهادهایی آگاه باشد.

 

نتیجه

سوء استفاده جنسی علیه کودکان اصولاً در خفا و پنهانی انجام میگیرد، اغلب فاقد نشانه های ظاهری است و بیشتر توسط نزدیکان و آشنایان ارتکاب می یابد؛ در نتیجه انتظار برای مشاهده گزارش و اطلاع یافتن از آنها بر خلاف جرائمی مانند جرائم جسمی علیه کودکان، تا حد بسیار زیادی بی نتیجه است. مناسب ترین روش برای آگاهی از این جرم افشای آن توسط خود کودک یزه دیده است. اما نباید انتظار داشته باشیم بدون هیچ اقدامی وی به افشای جرم بپردازد و به راحتی تقصیر عدم افشا و پیامدهای آن را طبق رویه همیشگی بر گردن او بیندازیم بلکه باید بدانیم کودک بزه دیده سوء استفاده جنسی ده ها دلیل برای نگفتن دارد و جامعه باید حداقل یک دلیل برای گفتن به او بدهد.

 یزه دیده جنسی در گفتمان فعلی حاکم بر بیشتر جوامع به مثابه بزهکار جسی دیده شده و از جامعه طرد میشود و هزاران انگ اجتماعی را باید تحمل کند. ترس از این انگهای اجتماعی که در نتیجه رفتار افراد جامعه بر بزه دیده زده میشود فاقد حقیقت عینی اند و صرفاً بر ساختی اجتماعی اند که با تغییر گفتمان تغییر خواهند کرد. اینکه کودک بزه دیده جنسی مسخره می شود یا شانس ازدواج را از دست میدهد یا وصف همجنس باز میگیرد. هیچ کدام اثر مستقیم رفتار مجرمانه نیستند، بلکه اثر رفتار جاهلانه ما انسانها هستند. این گفتمان کودک را به این سمت سوق می دهد تا به جای بزهکار خودش را سرزنش کند و از ترس سرزنش بیشتر تمایلی به افشای جرم نداشته باشد. خانواده نیز به واسطه همین ساختارهای ناموزون و غیر عادلانه تمایل دارد به افشای اولیه کودک بی توجه باشد و خود را به ندیدن و نشنیدن بزند یا به بیان بهتر هزاران رسم و حرف نامیمون مانع می شوند کودکشان را ببیند. نکته شایان توجه این است که تمام این موارد در منصرف کردن کودک از افشا زمانی وجود دارد که وی تصمیم به افشا بگیرد. بسیاری اوقات کودک نمی داند بزه دیده واقع شده است یا از منافع افشای بزه دیدگی آگاه نیست.

برای غلبه بر موارد مطرح شده و افزایش منافع افشای جرم در برابر هزینه های آن کودک باید پیوسته در معرض این پیغام قرار داشته باشد که در صورت سوء استفاده جنسی از وی تقصیری بر او نیست بلکه مسئولیت همه این آثار بر عهده مرتکب است و وی با گفتن و افشای هر نوع بزه دیدگی نه تنها نباید شرمسار باشد بلکه باید بداند رفتاری قهرمانانه و درست انجام داده است. این پیغام میتواند توسط نزدیکان کودک معلمان و مربیان مدرسه رسانه و همه افراد جامعه به وی انتقال داده شود. کمپین های اطلاع رسانی عمومی باید مصادیق سوء استفاده جنسی را برای کودک آموزش داده و راه های افشای آن را نیز به او تعلیم دهند کودک باید با رفتار نزدیکان خود در رویدادهای مختلف به این باور برسد که در صورت بیان حقیقت اطرافیان حرف او را باور خواهند کرد و این امر حاصل نخواهد شد مگر اینکه نهادهای اطلاع رسان و آموزش دهنده خود

پدر و مادر را نیز مرکز آموزش های خود قرار دهند.

روشن است که زمانی تمهیدات اندیشیده شده در دو مرحله قبل جامه عمل به خود می پوشد و برای کودک درونی میشود که از متن مواد قانونی اذهان مصلحان اجتماعی و خواص به متن جامعه تکثیر یابد و یکان یکان اعضای جامعه از آنها آگاهی پیدا کنند. صرف وجود نهادهای خدمات رسان با حمایت هایی که در فرایند عدالت کیفری صورت می گیرد یا حتی تغییر ساختارهای اجتماعی و نبود انگ و برچسب های بزه دیدگی به صرف وجود در متن قوانین و ساختمانهای دادگستری و نوشتگانی همچون مقاله حاضر کاری عبث و بی فایده است. باید از تمام ظرفیتهای جامعه نظیر آموزش و پرورش و رسانه های گروهی استفاده کرد تا کودکان را به این باور رساند که در بزه دیدگی جنسی که برای آنها اتفاق می افتد تقصیر و مسئولیتی متوجه آنها نیست. اعتماد داشته باشند که مکانهایی برای نگهداری امن و حمایت مالی از آنهاست، اطمینان کنند که کارگزاران عدالت کیفری آنها را باور دارند و از تمام راهکارها برای اینکه دوباره بزه دیده نشوند استفاده میبرند و البته مهم تر از کودکان باید از ظرفیت نهادهای اجتماعی استفاده کرد تا قانونگذاران که برخاسته از جامعه هستند، آگاه شوند که بی توجهی به بزه دیدگی جنسی کودکان و برخورد تابوگونه با آن آتش زیر خاکستر است و به سرعت آتش این آسیب ها زبانه خواهد کشید و جامعه را تحت تأثیر قرار می دهد.

 

منابع

الف) فارسی

احمد نیا مطالعات و تحقیقات اجتماعی در ایران دوره ششم، لي ۲، ص ۶۶۰-۶۳۳

، شیرین زاهدی مازندرانی و محمد جواده کاظمی نژاد، سیده زهرا (۱۳۹۶) جامعه شناسی تجربه ارساله زنان مثلا به ایدز

(۱۳۸۹) ایراوانیان، امیر بار اسید بدگی قربانیان حسبی : در استرا پاسخ های اجتماع و نظام عدالت کیفری، نشریه پز روش حقوق عمومی ش ۲۹ میں ۲۹-۱

ينت آرین (۱۳۹۸) بررسی تحلیلی اهم عوامل فرهنگی بازدارنده افشای کودک آزاری جنسی، فصلنامه حقوق کودک، سال اول شی ۳

جلیلی دامناب، عباس عظیمیان، عمل (۱۳۹۷) نقش زنان در بزه دیدگی خود در وقوع جرائم جنسی (مطالعه موردی شهرستان شاهرود از سال ۱۳۹۵ – ۱۳۸۵)، فصلنامه دانش انتظامی سمنان دوره هشتم، ش ۳۰، ص ۵۱۷۰

جوان جعفری بجنوردی عبد الرضاء شاهیده فرهاد (۱۳۹۳) منقش زنان بزه دیده در ارتکاب جرائم جنسی با تکیه بر قوانین و مقررات کیفری و رویه قضایی ایران پژوهش حقوق کیفری سال دوم ش ، ممن ۲۱۷۱

و زاهدی شمس السادات محمدی ابو الفضل (۱۳۸۲) فراتحلیل راهی به سوی شناسایی ارزشیابی ترکیب و تلخیص پژوهش های

گذشته، نشریه مطالعات مدیریت هود و تحول، ش ۲۷، من ۵۱۰۸۰ زندی پور، طیبه (۱۳۹۴) الربخشی آموزش تربیت جنسی کودکان بر افزایش دانش و نگرش جنسی مادران و دانش افزایی کودکان از سوی استفاده جنسی پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه الزهرا(س)

عقیلی، سید وحید، لطفی حقیقت امیر (۱۳۸۸) دیرینه شناسی دانش و گفتمان درآمدی بر نظریه گفتمان فوكوا مطالعات توسعه

اجتماعی ایران سال دوم تیر ۱، من ۱۵۲-۱۲۷

کلانتری کیومرت نصر اللهی، ابوذر (۱۳۹۵)، ضرورت وجود یک سیاست جنایی افتراقی در قبال کودکان و نوجوانان بزه دیدها در سیاست کیفری و کودکان و نوجوانان بر مدینه و بزهکار به کوشش حسین پورمحی آبادی، تهران میزان، چ اول، ص ۱۹۶

۱۰ کلاین ویکتور (۱۳۸۴) هرزه نگاری و آسیب پذیری کودکان، سیاحت غرب، ش ۲۴، ص ۵۱۰۶۳ ۱۱ گلدوزیان، حسین (۱۳۹۶) حرم در صفحه حرمت اسی پست مدرن، رساله دکتری حقوق جزا و جرم شناسی، دانشگاه مازندران ۱۲ مالجود محسن (۱۳۸۲) تجاوز به محارم زمینه های استراتژی های متجاوز و واکنشهای بزه دیده فصلنامه علمی پژوهشی راده

اجتماعی سال بهم، من ۳۴ مین ۱۱۲-۸۳

۱۳ مرتاضی، گلاره خاکی صدیق، فرزانه (۱۳۹۹) آموزش مهارت های زندگی ویژه کودکان ج اول، تهران سازمان بهزیستی کشور

منوچهری فر، صبا (۱۳۹۶) تفسیر جنسیتی مخاطبان از فیلم سینمایی هیس دختره فریاد نمی زنند. پایان نامه کارشناسی ارشد علوم اجتماعی

۱۵ موسوی چلک، سید حسن (۱۳۸۹) اورژانس اجتماعی و نقش آن در پیشگیری از وقوع جرم، نشریه مطالعات پیشگیری از

حرم سال پنجم، ش ۱۴، ص ۳۷۰۵۴

۱۶ نوبهاری طهرانی، علیرضا (۱۳۹۳)، تعرضات جنسی در نظام کیفری ایران و انگلستان، چ اول، تهران: مجد.

 

ب) انگلیسی

Alaggia, Ramona (2005), “disclosing the trauma of child sexual abuse: a gender analysis”,

Journal of Loss and Trauma, 10, pp. 453 470. 18. Alaggia, Ramona(2004), “Many ways of telling: expanding conceptualizations of child sexual

abuse disclosure”. Child Abuse & Negieet 28, pp. 1213-1227 18. Allnock, Debra (2010). Children and young people disclosing sexual abuse: An introduction to the research, Child Protection Research Department.

Arata, C. M. (1998). “To tell or not to tell: current functioning of child sexual abuse survivors who disclosed their victimization”, Child Maltrealment, Vol. 3, pp. 63-71. 20. Barth, J., Bermetz, L., Heim, E., Trelle, S., & Tonia, T. (2013). “The current prevalence of

child sexual abuse worldwide: A systematic review and meta-analysis, International Journal of Public Health, 58, pp. 469-483. 21. Berliner, LucY, Conte, Jon (1995), “The effects of disclosure and intervention on sexually

abused children”. Child Abuse & Neglect. Vol. 19, No. 3, pp. 371-384. 22. Budin, lee eric & Felzen johnson, Charles (1989), “sex abuse prevention programs: offenders” attitudes about their efficacy”. Child Abuse & Neglect, Vol, 13, pp. 77-87.

Caprioli, Sarah, Crenshaw, David (2015). “The Culture of Silencing Child Victims of Sexual Abuse: Implications for Child Witnesses in Court”, Journal of Humanistic Psychology, pp. 1- 20.

Cashmore, Judy & Shackel, Rita (2014). “Gender Differences in the Context and Consequences of Child Sexual Abuse”, current issues in criminal justice, Vol. 26. No. 1. pp. 75-104

Conte, J. R., & Schuerman, J. R. (1987), “Factors associated with an increased impact of child sex abuse”, Child Abuse & Neglect, Vol. 11, pp. 201-211 26. Contoyannisa, Paul & Dooleya, Martin (2007), The Impact of Physical and Sexual Abuse in

Childhood on Adult Economic Outcomes, Evidence from the Ontario Child Health Study, Electronic copy available at: http:٫٫ssrn.com٫abstract=992527.

Crismaa, Micaela, Bascellia, Elisabetta, Pacib, Damela & Romitoa, Patrizia(2004), “Adolescents who experienced sexual abuse: fears, needs and impediments to disclosure”. Child Abuse & Neglect 28, 1035-1048

Faller, K. C. (1989). “Characteristics of a clinical sample of sexually abused children: how boy and girl victims differ”, Child Abuse and Neglect, Vol. 13, pp. 281-291. 29.

Fretwell Wilson, Robin (2001), “children at risk: the sexual exploitation of female children.

after divorce”, cornell law review, Vol. 86:101. 30. Finkelhor, D., Hotaling, G., Lewis, I. A., & Smith, C. (1990). “Sexual abuse in a national survey of adult men and women: Prevalence, characteristics, and risk factors”, Child Abuse &

Neglect, 14, pp. 19-28, 31. Feinauer, leslie & Stuart, Daniel (1996). “Blame and resilience in women sexually abused as

children”, The American Journal of Family Therapy, Vol. 24, No. 1. pp. 31-40 32. Garnier, Charlotte (2014). The Disclosure Experiences of Male Child Sexual Abuse Survivors, A thesis submitted to McGill University in partial fulfillment of the requirements of the

degree of Master’s in Social Work. 33. Goodman-Delahunty, Jane (2014). Proliling parental child sex abuse, Trends & issues in crime and criminal justice, No. 465 January.

34, Goodman-Brown, T. B., Edelstein, R. S., Goodman, G. S., Jones, D. P. H., & Gordon, D. S. (2003), “Why children tell. A model of children’s disclosure of sexual abuse”, Child Abuse & Neglect, 27, pp. 525-540

Green, Arthur (1993). “Child Sexual Abuse. Immediate and Long-Term Effects and Intervention”. Child adolese. Psychiatry, Vol. 32, No. 5. pp. 890-902.

Hunter, Sally (2011). Disclosure of Child Sexual Abuse as a Life-Long Process: Implications for Health Professionals, Vol. 32 No. 2. pp. 159 172 37. London, Kamala. Bruck, Maggie, Ceci, Stephen J., Shuman, Daniel W (2005), “Disclosure of

child sexual abuse What Does the Research Tell Us About the Ways That Children Tell?”, Psychology, Public Policy, and Law, Vol. II, No. 1. pp. 194-226. 38

. MeElvaney, Rosaleen & Greene Sheila, Hogan Diane (2012) “Containing the Secret of Child Sexual Abuse”, Journal of Interpersonal Violence 2716), pp. 1155 1175.

McElvaney, Rosaleen, Greene Sheila & Hogan Diane (2014). “To Tell or Not to Tell? Factors Influencing Young People’s Informal Disclosures of Child Sexual Abuse”, Journal of

Interpersonal Violence, Vol. 29, No.5, pp. 928 947. 40. Mireille Cyr, John Wright: Jean Toupin. Jacqueline Oxman-Martinez Pierre McDuff, Chantal Theriault (2003), “Predictors of Maternal Support: The Point of View of Adolescent Victims of Sexual Abuse and Their Mothers”, Journal of Child Sexual Abuse, Vol. 12, No.1,

pp.39-65. 41. O’Leary, Patrick, Barber, James (2008). “Gender Differences in Silencing Following

Childhood Sexual Abuse”, Journal of Child Sexual Abuse, Vol. 17, No.2, pp. 133-143, 42. Paine, Mary Hansen, David (2002), “Factors influencing chikfren to self-disclose sexual abuse”, Clinical Psychology Review 22, pp. 271-295.

Plummer, Carol (2006), “The discovery process: What mothers see and do in gaining awareness of the sexual abuse of their children”. Child Abuse & Neglect, Vol. 30. pp. 1227- 1237,

Reitsema, A. M. & Grietens H (2016). Is Anybody Listening? The Literature on the Dialogical Process of Child Sexual Abuse Disclosure Reviewed, trauma, violence, & abuse, 17(3), pp. 330-40. doi: 10.1177٫1524838015584368

Rudolph, Julia: Zimmer-Gembeck, Melanie, Shanley, Dianne & Hawkins, Russell (2017) Child Sexual Abuse Prevention Opportunities: Parenting, Programs, and the Reduction of Risk, Child Maltreatment, 1-11, https:٫٫doi.org٫10.1177٫1077559517729479

Ryan, G., Lane, S., Davis, J., & Isaac, C. (1987). Juvenile sex offenders: Development and correction, Child Abuse & Neglect 11, pp. 385-395

Smith, D. W., Letourneau, E. J., Saunders, B. E., Kilpatrick, H. S., Resnick, IH. S., & Best, C. L. (2000). “Delay in disclosure of childhood rape: Results from a national survey”, Child Abuse & Neglect, 24(2), pp. 273-287

Sjöberg. R. L., & Lindblad, F. (2002). “Delayed disclosure and disrupted communication during forensic investigation of of child sexual abuses A study of 47 corroborated cases”. Acta Paediatrica, 91, pp. 1391-1396

Sorsoli. Lynn, Kia-Keating. Maryam (2008). “I Keep That Hush-Hush”: Male Survivors of Sexual Abuse and the Challenges of Disclosure”, Journal of Counseling Psychology, Vol. 55,

No. 3, pp. 333-345.

 

پیام بگذارید